داستان کلاغ و جادوگر
سه شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۵۰ ق.ظ
یک کلاغ سیاه وزشت بودکه آرزوداشت زیباترین
پرنده ی جهان باشد.یک روزکه داشت پروازمی کرد
یک جا دوگر را دید که داشت گریه می کرد .
کلاغ پیش جادوگر رفت و پرسید :چرا داری گریه می کنی ؟
جادوگر گفت : برای اینکه چوب جادوگریم را گم کردم .اگر تو
چوبم را پیدا کنی کاری میکنم تا زیباترین پرنده جهان بشوی .
کلاغ قبول کرد و به دنبال چوب جادوگر گشت تا آنرا پیدا کرد
و به باغ برگشت و جادوگر او را به زیباترین پرنده تبدیل کرد .
۹۲/۱۱/۰۸