باز منم خدا...
يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۲ ب.ظ
باز منم در میزنم صابخونه مهمون نمی خوای؟
یه گدای خسته بی سر و سامون نمی خوای؟
شنیدم خوب می خری منم دارم قصد فروش
همه جوره شم دارم گناه فراوون نمی خوای؟
تو که اینهمه شلوغه از خوبا دور و برت
واسه تنوعش یه عبد داغون نمی خوای؟
عاشقا خیلی در خونت برو بیا دارن
به غلام سیا که کار کنه براشون نمی خوای؟
رسمه هر کی می ره مهمونی یه هدیه می بره
من که چیزی ندارم.....اما چرا..جون نمی خوای؟
سر سجاده چشام دو باره بارونی شده
مهمونی که پشت در مونده تو بارون نمی خوای؟
منم از دست تموم آدما فراریم
تو رو این امام رضا آهوی حیرون نمی خوای؟
من همون پارسالی ام فقط یه خورده پیرشدم
حالا یک کلام بگو عبد پشیمون نمی خوای؟؟؟
۹۳/۰۴/۰۸