جنگ نرم و فناوری

پیام های کوتاه
  • ۱۴ دی ۹۲ , ۱۸:۲۷
    hadeh
نویسندگان
center> قافلـه ی صبـر و بصـیـرت
با گذاشتن نظرات خودتون کمکم کنید در بهبود و روند بهتر وبلاگم از همتون که سر میزنید
ممنونم یا علی

۲۲۶ مطلب توسط «sahba» ثبت شده است



«برای فروپاشی شوروی، ما نه روی قدرت سیاسی تکیه کردیم و نه روی قدرت نظامی و اقتصادی. ما فقط از طریق فرهنگ و استفاده‌ی مؤثر از رسانه‌ها توانستیم به این هدف برسیم.»
 [
کتاب «جنگ در پناه صلح؛ بررسی فرآیندهای نوین براندازی در ایران»/ جلد شش/ ص۱۷۶]

اینها جملات «برژینسکی»، یهودی لهستانی‌الاصلی است که در دوران ریاست جمهوری «جیمی کارتر»، مشاور امنیت ملیِ کاخ سفید و از طراحان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بوده است.

تکیه بر نفوذ فرهنگی برای براندازی نظام‌های سیاسی، یک رویه‌ی رایج در عرصه‌ی جنگ نرم است. وقتی ارزش‌های یک ملت که اساس و بنیان مقاومت آنها را تشکیل می‌دهد توسط دشمن تخریب شود دیگر انگیزه‌ای برای استقامت و پایداری باقی نمی‌ماند و بسیار راحت، تسلیم خواهند شد.
تجربه‌ی شکست مسلمانان پس از هشت قرن تسلط بر «اندلس» نشان داد که تهاجم فرهنگی تا چه اندازه می‌تواند تخریب‌کننده باشد. «مسیحیان شمال، قراردادهایى را با حاکمان مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریح‌گاه و مدرسه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند. در مدارس خود به فرزندان مسلمان، افکار دینى مسیحیت را القا مى‏‌کردند و با به گردش درآوردن دخترانِ زیباروى مسیحى در تفریح‌گاه‏ها، جوانان مسلمان را به آنجا مى‏‌کشاندند و با ترویج‏ خرید و فروش مشروبات الکلى، مردم مسلمان را از اعتقادات دینى خود دور مى‏‌ساختند و به این طریق، فساد را در تمام پیکره‌ی جامعه‌ی اسلامى، رسوخ دادند و آن را از درون تهى کردند . بدین ترتیب بود که توان مقاومت را از آنان گرفتند.»[
مصطفى نورانى اردبیلى، کتاب «بررسى عقاید و ادیان»/ ص ۲۹۱]

در شرایط کنونی هم جبهه‌ی فرهنگی دشمنان ما به شلیک‌های خود ادامه می‌دهد؛ البته نه شلیک‌ راکت و بمب اتمی، بلکه شلیک‌ فرهنگ منحط غربی و نمادهای فاسد آمریکایی! نمادهایی مثل «عروسک باربی»، فروشگاه‌های زنجیره‌ای «مک دونالد» و کارت تبریک «والنتاین» که در قالب مقداری غذا، پلاستیک و کاغذ، در واقع، فرهنگ آمریکایی را به جوامع هدف، تزریق می‌کنند.

«پیتر برگر»، جامعه شناس معروف آمریکایی با ذکر خا‌طره‌ای از میزان تأثیرگذاری کارت والنتاین در کشور چین خبر می‌دهد. او می‌گوید: «چند سال پیش، نماینده‌ی شرکت کارت تبریک آمریکاییِ Hallmark در چین را ملاقات کردم. او با خوشحالی تمام گفت: "فروش، بسیار خوب است و ما ۶۰ میلیون مصرف کننده‌ی چینی داریم." وقتی از او سوال کردیم که کدام نوع از کارت تبریک در آن‌جا مشتری بیشتری دارد، در پاسخ گفت: «کارت تبریک والنتاین (Valentine)." و زمانی به او گفتم: «ترجمه‌ی متن کارت والنتین به زبان چینی، باید کار سختی باشد» در پاسخ گفت: «آن‌ها کارت را با متن انگلیسی می‌خواهند!» به این ترتیب، هم پیام‌های فرهنگی والنتاین و هم زبان آمریکایی، با تمام زمینه‌های فرهنگی‌اش در چین گسترش می‌یابد.» [داود رنجبران/ کتاب «جنگ نرم»/ ص۶۶]

از این دست حوادث عبرت‌آموز، فراوان است و کشتی‌بان بصیر انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیش از ۲۰ سال پیش، خطر «تهاجم فرهنگی» و «شبیخون فرهنگی» را گوشزد کرده بود [+] که البته عده‌ای جدی نگرفتند و هنوز هم جدی نمی‌گیرند. خدا کند ما در زمره‌ی جمع قلیلی باشیم که از این وقایع، عبرت می‌گیریم؛

چراکه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمود: ««ما اکثر العبر و اقل الاعتبار .[نهج البلاغه/ حکمت ۲۹۷]

"چه بسیارند عبرتها و چه اندک است عبرت گرفتن."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۰۰
sahba

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۱۴
sahba

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۵۳
sahba
بانوی باحجابی داشت در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛ خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندق‌دار زنی بی‌حجاب و اصالتاً عرب بود.

صندوق‌دار نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت.

اما خواهر باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی شود!
 

 
 

 

بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم و این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه می‌خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور می‌خوای زندگی کن!»

خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت:

«من جد اندر جد فرانسوی هستن… این دین من است و اینجا وطنم… شما دینتان را فروختید و ما خریدیم!»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۴۶
sahba

گفتم خواهرم حجابت؟؟؟
چیزی نگفت  ...
.
.
.
دوباره گفتم:خواهرم حجابت؟؟
برگشت وگفت چی؟؟
.
.
.
گفتم اوااااااااااااااااااا خاک برسرم
توپسری جیگر!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۰۱
sahba


چه انتـــظار عجیبـــــــے!

تو بین منتظران هم ، عزیزِ من چه غریبـــے!

عجیبتــــر که چه آسان، نبودنت شدهـ عادتـــــ !

چهـ کودکانهـ سپردم دل به قصهـ قسمتـــــ !

چهـ بــے خیال نشستیم، نه کوششــے،نه وفایــے،

فقطـ نشستهـ و گفتیم:

  خدا کند که بیایــے!
{الهم عجل لولیک الفرج}
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۰۰
sahba
*** بابای آسمونی ***
{-31-}{-31-}{-47-} بدم ولی مگه بدها دل ندارن...{-47-}{-31-}{-31-}

سلام ای غایب از دیده پنهان، سلام ای حاضرِ بر دل و جان...

شناختی مولاجان؟! آره منم... من همون رو سفیدیم که برات آشناست... همونی که روی شیطون رو با کاراش
 سفید کرد... آره منم... همونی که دستش از همه پُر تره... اینقدر دستم از گناه پُره که دیگه نمیتونم اونا رو با
خودم بکشونم... همونی که شش روز هفته رو دنبال سرگرمی های خودشه، روز هفتم ادعای یه منتظر واقعی رو داره...
مولاجان میدونی این چندمین شب جمعه ی عمر منه که منتظر ظهورتم؟!میدونی این چندمین شب جمعه ایه که آرزوم برآورده نشده؟! میدونی چندمین باره که دلم پر کشیده تا ...؟! مولاجان پس چرا نمی آیی...؟! دلامون بی قراره آقا... چه جوابی بهش بدیم وقتی به یاد تو آشوب به پا میکنه؟! چشمامون به راهه آقا... هر شب جمعه وعده میدیم بهش، ولی بازم وقتی غروب جمعه روی ماهت رو نمیبینه، دوباره سیل به راه میاندازه... ما که دیگه هیچی، این دنیا هم دیگه شوقی برا یه شروع تازه نداره... تا کی از شب جمعه تا غروب جمعه رو با انتظار بگذرونیم؟! تا کی صبح های جمعه بدون تو و در فراقت زمزمه ندبه سر بدیم؟! تا کی غروب جمعه رو بدون تو سر کنیم... تا کی خودمون هم از زشت کاری های خودمون بنالیم...؟!
مولاجان میدونم این رسم عاشقی نیس آنچه ما کردیم بر معشوق... میدونم کارای ما خونی به دل شما بوده... میدونم زمین هم از جفای ما به فغان اومده... میدونم آقا، همه رو میدونم... ولی سرورم، شما به ما نگاه نکن... میگن بخشش از بزرگانِ... میدونم این از قدر نشناسی ما آدما بوده که الآن داریم در غم غیبتت می سوزیم و می سازیم... ولی مولاجان یه نگاه به ما بنداز... میدونی که چقدر حالمون بده... میدونی که چقدر از زشت کاریای خودمون بدمون اومده... ولی درست شدیم مثل کسی که توی مرداب گیر کرده... داریم توی مرداب زندگی دست و پا میزنیم و بیشتر فرو میریم...
مولاجان ببخش مارو به بزرگی خودت... به عظمت خدا... به حق عشاق واقعیت... به حق اون دلای شکسته ای که هر شب جمعه برای اینکه یه مرحمی روی زخم دلشون بزارن راهی جمکران میشن... من از خودم میگم... میدونم که اینقدر روسیاهم که دیگه ماههاست لیاقت اومدن به جمکران رو ندارم...
آقا ببخش، دلم این روزها سرگرمِ زندگیه، سرگرمِ زرق و برق دنیاست، کمتر به یاد شما تنگ میشه..
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۲۹
sahba

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۲۳
sahba

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۵۶
sahba

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۲۶
sahba