امروز خیلی دلم گرفت برام یک پیامک اومده بود اصلا با این روزها همخوانی نداره
نمیدونم باید به خودم شک کنم،یا به مخاطبانم...
یا به بی فکری هامون بی خیالی هامون بی بصیرتی مون....
نمیدونم بخدا...
یعنی اینقدر جشن یلدا مهمه....که یادمون بره تو چه روزهایی ....
خرسند یلدا باشیم یا اینکه عزادار آقا باشیم....
اصلا ایرانی بودن به اینکه همون یک دقیقه بیشتر رو پاس بداریم و نسل جدید روهم آشنا کنیم که یلدا دختر پاییز است و عروس زمستان... و همین یک دقیقه باعث بشه یادمون بره این روزها، روزهای ماتم حضرت زینب(س)است...ای خدا
ملاک هامون چقدر داره عوض میشه اینهمه آیه داریم مهم عجم و عرب و...نیست تقوا پیشه کنید..
من اصلا نمیخوام منکر این بشم فرهنگ و تمدن و اصل و نسب ایرانی رو فراموش کنیم افتخار میکنم خدا لایق دونست تو ایران تو یک خانواده شیعه کنار امام رئوف و مهربون بدنیا بیام....
ماه صفر ماه مصیبت اهل بیت(ع) اصلا شادی جایی نداره
از این افراطی بازی ها از اینکه همین هایی که دایه داره ایرانی ایرانی بمان... هستند چرا مانند حزب باد عمل میکنن...کی گفته فقط هرجا به نفعت بود و توش بیشترین لذت رو داشتی برو سراغ اون...
از یک طرف چون ایرانی هستی یلدا رو پاس بدار حالا چی شد که به وقت کریسمس و ولنتاین و....اینها هم برات مهم میشه اخه چرا چرا چرا.....
امروز برای شهدا وقت نداریم
ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
ما بهر ملا قات خدا وقت نداریم
چون فرد مهمی شده نفس دغل ما
اندازه یک قبله دعا ، وقت نداریم
در کوفه تن ،غیرت ما خانه نشین است
بهر سفر کرب و بلا ، وقت نداریم
تقویم گرفتاری ما پر شد ه از زرد
ای سرخ ، گل لاله ، تو را وقت نداریم
هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم
خوب است ، ولی حیف که ما وقت نداریم
فرهنگ این چفیه ها، ظلم ستیزیست
تواضع تمامی ادیان و انسانهای منصف به بزرگی و پایمردی ملت ایران
درود بر امامی که ملت ما رو از ذلالت و سیاهی و از ذلت به اوج عزت رسوند
رحمت خدا بر ارواح شهدای گرانقدری که ضامن پیروزی ملت مسلمان ما شدن
کاش بهمراه ما میبودید در سفر به مناطق عملیاتی دفاع مقدس ، شلمچه، اروند،
یادمان شهید تندگویان، ومیدیدید نگاههای همراه با حیرت خاخامهای یهودی وآن زن تازه مسلمان فرانسوی را،
بیاد حرف شهید حسن باقری افتادم،به بچه هایی که در اوج مظلومیت در آن بیابانها دفاع میکردند میگفت
ناراحت نباشین، روزگاری خواهد اومد که این سرزمینها زیارتگاه و نماد مقاومت واخلاص شماها خواهد شد
ببین خاخام جان ، اگه این چفیه ی ضد صهیونیستی تا حالا برگردنت مونده ، به برکت فرهنگ
چفیه ی بسیجیان خمینی ست
اگه میخواین صهیونیستها رو خاک کنید، باید از فرهنگ این چفیه پیروی کنید
یعنی از مرگ نترسید ....
خواهرم حجابت؟ حالا چجوری میشه که قلب پاک از اجرای حکم دین سرپیچی می کنه؟ این قلب از چه چیز پاکه؟ از گناه یا از اطاعت؟! نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْض رو واسه همین دل پاکا گفتن دیگه قلب پاک که داری؛ پس چرا آلودگی جامعه و از هم پاشیدگی بنیان خانواده ها رو هیزم جهنم میکنی؟! حالا نمیشه قلب و ظاهرت با هم پاک باشه؟ امام علی(علیه السلام) فرمودند: ایمان به قلب و زبان و عمل است. حواست به عملت باشه
گفت: دلم پاک است
مگر میشود پاکی هزاران نگاه را بدزدی و دلت پاک باشد؟!
عمه، بابایم کجاست؟
اسارت
دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی
و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب
کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش
او به صبح نرسانده است. امّا... امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او
به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه
ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می
جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه،
بابایم کجاست؟...»
رقیه و خواب پدر
سختی
های اسارت، رقیه علیهاالسلام را به شدت می رنجاند و او یک سره بهانه بابا
را می گرفت، شبی در خرابه شام و در خواب، پدر را دید، چون از خواب برخاست و
چشم گشود، خود را در خرابه یافت و از پدر نشانی ندید. از عمه سراغ پدر را
گرفت و زینب علیهاالسلام بسیار گریه کرد و رقیه علیهاالسلام نیز با عمه
گریست. آن شب باز صدای عزاداری زنان اهل بیت بلند شد؛ مجلسی که نوحه سرایش
رقیه علیهاالسلام بود. از سر و صدای اهل بیت، یزید از خواب بیدار شد و
پرسید چه خبر است؟ به او خبر دادند که کودکی سراغ پدرش را گرفته است. یزید
دستوری داد، سر پدرش را برای او ببرند.
این دستور یزید نشان از رذالت و شقاوت طینت او بود و برگی دیگر از دفتر مظلومیت های بی شمار اهل بیت را گشود.